واتز رانگ وید یو پیپل؟!

ساخت وبلاگ

یکشنبه 4 فروردین 1398 ساعت 01:01

شب چهارشنبه سوری اومدیم سوار ماشین بشیم یهو یادم افتاد ترقه مرقه هامو برنداشتم.با آسانسور رفتم بالا و تو جیک ثانیه برشون داشتم و تا اومدم در آسانسورو باز کنم دیدم رفته طبقه‌ی پایین.توجه کردین که گفتم جیک ثانیه؟!از پله ها رفتم پایین و یک.هیچ کسی جلوی آسانسور نبود و یا حتی داخلش.دو.

و دو.هوم گفتم دو؟

یه عروسک بسیور زشت-ugly as fu©k-با چشمهای زرد-که لیترالی به آنابل میگفت زکّی!!و آنابل باید میومد جلوش لنگ مینداخت!-کنار در آسانسور بود!

سوالی که اینجا پیش میاد اینه که کدوم انسان مریضی یه همچه چیزی رو نگه میداره و نه تنها نگه میداره بلکه اونو کنار پاگرد پله ها و کنار آسانسور میذاره؟-جایی که همه سعادت دیدن یه همچو مخلوقی رو پیدا کنن که حتی نگاه کردن بهش هم کفاره داره!-

و من ترقه در دست همونجور که چشمام رو به انابل پریم بود و جوری که به ساحت مقدسشون برنخوره پُشت پُشتکی از پله ها سُریدم پایین.و انتشار این پست رو تا وقتی که این سری با دوربینم برم و ازش عکس بگیرم اینجا بذارم به تعویق انداختم.و الان دیگه به این نتیجه رسیدم که من هیچوقت دیگه احتمالا از پله ها تردد نکنم!

پلاس:بعد از اینکه رام هم تاکید کرد که یه چندباری تا نزدیک سکته رفته با دیدن اون کریچر،بابا میگفت که دیروز رفته روی عرسکه رو برگردونده سمت دیوار.-_-

daddy long legs...
ما را در سایت daddy long legs دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ddaddy-long-legs8 بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 8 فروردين 1398 ساعت: 17:04